سلام
در کانال بله عضو گروهتان هستم.
ایکاش در پیامهایتان مینوشتید که مثلا این صوت مربوط به کدام دفتر شاهنامه است و آدرس دقیق میدادید تا ما از روی شاهنامه اشعار را با صوت شما میخواندیم.
آقا دمت گرم زحمت میکشید و بهره میبریم.
فقط دو موضوع:
یکی اینکه شیرگوشت، پختن گوشت در شیر، از غذاهای بسیار مفید و مقویه و بسیار سفارش شده و یه جورهایی مایه داریه و مال قشر خاص بوده در قدیم
دو اینکه اصل داستان بهرام و فرشیدورد به این ابیاته:
همی بد که این مرد بد ناسپاس/ز یزدان نبودش به دل در هراس
یکی پاسبان بد برین خواسته/ دل و جان ز افزون شدن کاسته
بدین دشت چه گرگ و چه گوسفند/ چو باشد به پیکار و ناسودمند
به زیر زمین در چه گوهر چه سنگ/کزو خورد و پوشش نیاید به چنگ
نسازیم ازان رنج بنیاد گنج/نبندیم دل در سرای سپنج
فریدون نه پیداست اندر جهان/همان ایرج و سلم و تور از مهان
در جهانی که همه سر به سر خوراک مرگیم،چه مهان و چه کهان، دل در دنیا بستن و تن و جان به مال اندوزی کاستن ناسپاسی یزدانه، وقتی دارایی ناسودمند باشه فرقی نمی کنه که دشت پر گوسفند باشه یا پر گرگ، زیر زمین پر گوهر باشه یا سنگ، مهم خیر بردن و خیر رسوندنه، سر همین شاه که نماینده خداست در زمین سر چنین قضیه ای این حق را داره که مال و اموال فرشیدورد را تخس کنه
به نظرم راه داشت کمی بیشتر رو این قضیه، بعد آنهمه روایت زیبایتان، زمان برای مخاطب می ذاشتید
بازهم دمت گرم و سرن سلامت
سلام
در کانال بله عضو گروهتان هستم.
ایکاش در پیامهایتان مینوشتید که مثلا این صوت مربوط به کدام دفتر شاهنامه است و آدرس دقیق میدادید تا ما از روی شاهنامه اشعار را با صوت شما میخواندیم.
در قسمت اول عرض کرده بودم. شاهنامه تصحیح خالقی مطلق چاپ انتشارات سخن.
سلام بعضی مواقع در آخر بیت ها کلمه ی (تفت)میاد این (تفت) یعنی چی ؟
فعل تفتیدن یعنی گداختن و گرم شدن.
آقا دمت گرم زحمت میکشید و بهره میبریم.
فقط دو موضوع:
یکی اینکه شیرگوشت، پختن گوشت در شیر، از غذاهای بسیار مفید و مقویه و بسیار سفارش شده و یه جورهایی مایه داریه و مال قشر خاص بوده در قدیم
دو اینکه اصل داستان بهرام و فرشیدورد به این ابیاته:
همی بد که این مرد بد ناسپاس/ز یزدان نبودش به دل در هراس
یکی پاسبان بد برین خواسته/ دل و جان ز افزون شدن کاسته
بدین دشت چه گرگ و چه گوسفند/ چو باشد به پیکار و ناسودمند
به زیر زمین در چه گوهر چه سنگ/کزو خورد و پوشش نیاید به چنگ
نسازیم ازان رنج بنیاد گنج/نبندیم دل در سرای سپنج
فریدون نه پیداست اندر جهان/همان ایرج و سلم و تور از مهان
در جهانی که همه سر به سر خوراک مرگیم،چه مهان و چه کهان، دل در دنیا بستن و تن و جان به مال اندوزی کاستن ناسپاسی یزدانه، وقتی دارایی ناسودمند باشه فرقی نمی کنه که دشت پر گوسفند باشه یا پر گرگ، زیر زمین پر گوهر باشه یا سنگ، مهم خیر بردن و خیر رسوندنه، سر همین شاه که نماینده خداست در زمین سر چنین قضیه ای این حق را داره که مال و اموال فرشیدورد را تخس کنه
به نظرم راه داشت کمی بیشتر رو این قضیه، بعد آنهمه روایت زیبایتان، زمان برای مخاطب می ذاشتید
بازهم دمت گرم و سرن سلامت
میبخشید، ‘بزد پاشنه’ یعنی چی؟